زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر امام علیهالسلام
در این غروبِ غریبی، ببین کواکب را به روی نی سر گـلگونِ نجمِ ثاقب را بخوان به لحن حروفِ مقـطعه امشب حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را بـخـوان «وَلِـیُّـکُـمُ الله» را پـنـاه حـرم بگـو حکـایت این مردمانِ غاصب را برای تـسلـیت خاطرِ «ذَوِی الـقُـربَی» ز تـازیـانـۀ طعـنـه بـبـین مـواهـب را بخوان «لِیُذهِبَ عَنکُم»، شکوهِ غیرت من! که دور سازی از این کاروان، اجانب را مسیح خـستـۀ من! نـدبهٔ أنا العـطـشان به خون نشانده دل بیقـرار راهب را لب مقـدس قـرآن و خیزران؟ ای وای و «أم حَسِبْتَ» بخوان این همه عجائب را! بـیا شـبی به خـرابـه، بیـاوری با خود بـرای دخـتـرکت لـیـلـةُ الـرغـائـب را هـنوز بر لب تو بغـض «أَیَّ مُنقَلبٍ» به انتـظـار نـشـسـته غـریب غائب را |